آتنا جون مامان وباباآتنا جون مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

♪♫♪♥خاطرات کودک من♥♪♫♪

این هم سیسمونی فسقلی

از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق خود را در پستوی زمان تنها حس نمی‌کنم . . . تولدت مبارک         سلام فرشته کوچلوی مامان وبابا اینهم سیسمونی که مامان وبابا واست گرفتن جون آغازش قرآن مجید از خداوند می خوام خودش وکلامش نگهدار همه نی نی ها و عسلک من باش   بقیه عکس ها در ادامه مطلب . . . .     این عروسکها دخترش رو بابا گرفته وپسرش من گرفتم  پتو رو زندایی جون به سلیقه خودش گرفته باون جوراب صورتی این پتو خوشگل رو مامان جون (مامان وبابای) باب...
22 ارديبهشت 1392

غم هرگز نداشتنت همیشه ....

    زچشمت اگر چه که دورم هنوز پراز اوج وعشق وغرورم هنوز اگر غصه باریداز ماه وسال به یاد گذشته صبورم هنوز هرچه گشتم کلمه ای برای نبودن وندیدنت پیدا نشد انگار تمام جمله ها و کلمه ها گم شدند . اما من نبودت را همیشه حس کردم . دل تنگم دل تنگ دل تنگ . حتی در آخرین لحظه ی بودنت دیر رسیدم همیشه چه زود دیر می شود روزت گرامی پدر   فسقلی جون این عکسها هم مال شبی هست که واسه دست بوسی وتبریک برای روز پدر رفتیم خونه بابا جون احمد و مامان جون مرضیه عمه جون وعمو علی جون و آقا حامد هم اونجا بودن . اون شب آسمون هم مثل من دلش گرفته بود خیلی بارون بارید من بابا کلی باهم زیر بارون البته زیر چتر این عکسها رو هم تو پارک نزدیک...
22 ارديبهشت 1392

عروسی رفتن با فسقلی

** ** سلام مهربونم وقت رفتن به عروسی هم شد اما من خیلی ناراحت بودم چون همه لباسهام برام تنگ شده ونمی تونستم بپوشم به خاطر همین به بابا جون گفتم خودش تنها بره . ولی بابا راضی نشد ومن هم مجبور شدم یک لباس بخرم تا به عروسی برم.با اینکه نه خوشحال ونه ناراحت راه افتادیم رفتیم عروسی به تالار که رسیدیم من رفتم پیش مامان جون مرضیه وعمه جون محبوبه لباسهام رو عوض کردم وبا عمه جون ومامان جون رفتیم سر میز نشستیم از اقوام بابا جون احمد هرکی منو دید گفتای بابا پس کی مسافر تون میاد . همه از حالتو آمدنت می پرسیدن الهی من فدات بشم تو هم انگار می فهمیدی آنقدر ورجو ورجه می کردی انگار دلت می خواست بیایی بیرون الهی قربونت برم انگار می رقصیدی ب...
22 ارديبهشت 1392

میگم بابا جون بانک آتنا

                                 دست بابا جون درد نکن چه لباسهای خومشگلی برات خریده       بابا جون دخملی رو حسابی تحویل گرفته     این بلوز شورت رو بابا جون مهدی خریدن قبل از اینکه بدنیا پا بذاری این تی شرت خوشگل رو هم همینطور این بلوز ناز هدیه از نازنین ترین دختر روی زمینه مبینا جون این طرف جلو بلوز و بالایی پشت بلوز این بافت قشنگ وناناز رو هم اکرم جون عروس عمو بابا برات آوردن این بلوز قشنگ مشنگ رو هم زندایی رضا همین یک هفته پیش خریدن برات           ...
21 ارديبهشت 1392

شصت روز وششصد هزار آرزو ی مادر

سلام ماه مامان ماهگیت مبارک سلام فرشته ی من روزها دارن می گذرن و شما   داری خانم می شی من ذوق می کنم که داری   بزرگ می شی وخمهاش به آرزوهایی که برات دارم   فکر می کنم آخه من یک مادر من یک مادرم یک مادر که درون قلب خودش   هزاران آرزو رو برای دخترش دار       من یک مادرم که وقتی اشک می ریزی بند دلم کنده می شه و ناراحتم که شاید من باعث اشک های مثل مروارید تو هستم آتنا جان نمی دونم لایق مادر بودن واسه تو هستم یا نه اما بهت می گم قلبم .عمرم .هستی من به اندازه همه ی دنیا دوستت دارم وبرات میمرم   یاس مامان خوشگلم گل باغ زندگی م...
21 ارديبهشت 1392

روزت مبارک دخترم

                          سلام شاه دخترا سلام سنبلم الهی من فدات بشم روزت مبارک خوشحالم روزی به نام روز دختر هست ومن دختری دارم که بتونم مثل همهی مامانهای دنیا بهت هدیه بدموتبریک بگم به قلبم حضرت معصومه (ص) آفریده شد وآن رو به نام دختر نام گذاری شد   من وبابا برات یک هدیه گرفتیم بعد عکسش رو برات می ذارم آخه آخه الان شما زیاد حالت خوب نیست         جیگرطلا روزت مبارک   ...
21 ارديبهشت 1392

مامانی دلش شکسته مثل شیشه

هیچی واسه گفتن یا نوشتن ندارم به جز یک مشت بیچارگی که باهیچ دست خطی و با هیچ رنگی از پیشونیم نتونستم پاک کنم و هنوز هم ادامه داره........... زندگی من مثل جاده ایی شده که هرچی میرم به آخر نمی رسم دیشب بابات آرزو تو دلش رو به زبون آورد آرزو داره من بمیرم وبره پی کارش آرزو خوبیه من هم همین آرزو رو دارم چون ادامه دادن تو این شرایط یکمی سخته مامان جون خیلی دوستت دارم همه هستیم تو هستی شاید واسه بابات اون 100 بچه که تو بیرون از این خونه هستن تو بشه ولی واسه مامان خدا یکی خلق کرد اونم توهستی عشقم نفسم مامان شما رو با دنیا هاش عوض نمی کنه من تار مو هاتو به دنیا نمیدم گلم من یک نی نی دالم اونم تویی قشنگم الان هم رو پاهام گذاشت...
21 ارديبهشت 1392

سلام ای ضامن آهو

  السلام علیک یا سیدنا و مولانا یا اباالحسن یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام همیشه از حرمت، بوی سیب می آید صدای بال ملائک، عجیب می آید! سلام! ضامن آهو، دلِ شکستهِ ی من ... به پای بوس نگاهت، غریب می آید طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست کبوتر دل من، بی شکیب می آید برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید ...   سلام آتنا جون امشب که دارم برات این پست رو می ذارم شب تولد کریم اهل بیت علی ابن موسی الرضا علیه السلام سال گذشته منو بابا جون ماه عسل رفته بودیم ومثل امشب رو توشهر ماسوله بودیم جات خالی بود عسلم خیلی خیلی خوش گذشت آنقدر که از عمر منو بابا جون حساب...
21 ارديبهشت 1392